آداب، رسوم و فرهنگ مازندران

آشنایی با رسوم و فرهنگ مردم مازندران

جاذبه‌های گردشگری مازندران

آشنایی با جاذبه‌های گردشگری مازندران

غذاهای محلی و سنتی مازندران

آشنایی با طرز تهیه غذاهای مازندرانی

شهرهای استان مازندران

آشنایی با شهرهای زیبای استان مازندران

سوغات و صنایع دستی مازندران

آشنایی با سوغاتی‌ها و صنایع دستی مازندران

بازارها و مراکزخرید مازندران

آشنایی با بازارها و مراکزخرید مازندران

مشاهیر و نام‌آوران مازندران

آشنایی با مشاهیر، مفاخر و نام‌آوران مازندران

زبان و گویش مردم مازندران

آشنایی با زبان و گویش دلنشین مازندرانی

سرگرمی‌های بومی مازندران

آشنایی با سرگرمی‌های بومی و محلی مازندران

لباس‌های محلی و سنتی مازندران

آشنایی با لباس‌های بومی و سنتی مازندران

اسامی و نام‌های مازندرانی

آشنایی با اسامی و نام‌های اصیل مازندران

ضرب المثل‌های بومی مازندرانی

آشنایی با ضرب‌المثل‌های بومی مازندرانی

حیاط وحش استان مازندران

آشنایی با حیات‌وحش زیبای استان مازندران

ساز و موسیقی محلی مازندران

آشنایی با موسیقی اصیل و فاخر مازندرانی

مراکز و ادارات دولتی مازندران

آدرس و شماره تلفن‌های ضروری

خبرنامه استان مازندران

سرخط جدیدترین اخبار مازندران

منابع

منابع تصاویر و مطالبی که به صورت بازنشر جهت ارتقای سطح دانش و اطلاعات عمومی بصورت رایگان قرار داده شده اند

قوانین

مجموعه ضوابط و قوانین استفاده کاربران و مخاطبان محترم

ضرب‌المثل با حرف «خ»

« مازندران‌گردی »

خار خِراک نخاش اشکم نشونه.

  • معادل: غذای خوب تو شکم بد نمیره.

 

خارش؛ هارش

  • ابتدا به مقدار خورشت نگاه کن و سپس برای خودت بکش (حواست به دیگران هم باشد)

 

خدا هاده با سر انه.

  • خدا [روزی] بدهد، وفور نعمت می‌شود.

 

خر خده از چِکل اینگله، تا خشه صوب ضرر بَزنه.

  • خر خودش رو از چکل (صخره‌ای بزرگ روی کوه) می‌ندازه تا به صاحابش ضرر بزنه.

 

خرِ موسِ بـِن؛ یا گوزه یا لو. و یا خرِ کینگِ بِن؛ یا گوزه یا لو.

  • ماتحت خر بنشینی؛ یا گوزش نصیبت می‌شود یا لگدش

 

خر ره بَوِردنه گالِ باغ، باته:های کنگل، های کنگل.

  • معادل: خر قابل کنگل است

 

خرچنگ ره بوتنه، وری وری چه راه شونی؟ بوته مه نجیبی‌یه

  • به خرچنگ گفتند: چرا کج کجی راه میری؟ گفت: بخاطر نجابت من است!

 

خرس دست هلی جه نرسنه، گنه ترشه

  • دست خرس به آلوچه نمی‌رسد، می‌گوید ترش است.

 

خمیر که شل بیه لاک او پَس دِنه

  • خمیر اگر شل باشد، ظرف زیرش هم آب پس می‌دهد. (اثرگذاری)

 

خنده نزن کَسون ره، سر شونه ته وچون ره و یا خنّه نزن بی‌بی ره، اِنه ته سرکِتی ره

  • به مشکل دیگری نخند که همان بلا نصیب فرزندت می‌شود

 

خو ره بالش نونه / وشنا ره خارش نونه.

  • خواب‌آلود بالش طلب نمی‌کند و گرسته خورشت نمی‌خواهد.

 

خون ره خون جا نشورنه

  • خون را با خون نمی‌شورند. (توصیه به انتقام نگرفتن)

 

خی ره باتنه ته خنه خراب بیه، باته این دارِ بن نیه اون دارِ بن

  • به گراز گفتند خانه‌ات خراب شد؛ گفت زیر این درخت نشد، می‌روم زیر آن درخت (سبک‌پا بودن)
  • معادل: آن را که جای نیست همه جای اوست.

 

خی بخره پاره بونه

  • خوک بخورد پاره می‌شود (بدپخت بودن)
  • معادل: سگ بخورد پیشواز گرگ می‌رود.

 

خی کله، خی عملِ انه و یا خی کاته، خی وانه

  • معادل: گرگ‌زاده عاقبت گرگ شود.

 

خی مرغنه نکرده؛ اسا امروزِ روز هاکرده

  • گراز که هیچ وقت تخم‌مرغ نمی‌گذاشت، امروز (که وقت مناسبی نیست) تخم‌مرغ گذاشته!
  • در توصیف بخت بد

 

خیِ قـَلتِ سر و قرآن؟ و یا خیِ قـَورِ سَر و قرآن؟

  • محل عبور گراز و جایگاه قرآن؟ و یا روی قبر گراز و قرآن؟
  • معادل: هر کلام جایی و هر نقطه مکانی دارد.

 

خی موس جه گیرنه ونه داهون دنّه

  • از باسن گراز برداشته و به دهانش می‌دهند.
  • جنس کسی را به خودش غالب می‌کنند.

.

منبع: ویکی‌گفتاورد | https://fa.wikiquote.org