خار خِراک نخاش اشکم نشونه.
- معادل: غذای خوب تو شکم بد نمیره.
خارش؛ هارش
- ابتدا به مقدار خورشت نگاه کن و سپس برای خودت بکش (حواست به دیگران هم باشد)
خدا هاده با سر انه.
- خدا [روزی] بدهد، وفور نعمت میشود.
خر خده از چِکل اینگله، تا خشه صوب ضرر بَزنه.
- خر خودش رو از چکل (صخرهای بزرگ روی کوه) میندازه تا به صاحابش ضرر بزنه.
خرِ موسِ بـِن؛ یا گوزه یا لو. و یا خرِ کینگِ بِن؛ یا گوزه یا لو.
- ماتحت خر بنشینی؛ یا گوزش نصیبت میشود یا لگدش
خر ره بَوِردنه گالِ باغ، باته:های کنگل، های کنگل.
- معادل: خر قابل کنگل است
خرچنگ ره بوتنه، وری وری چه راه شونی؟ بوته مه نجیبییه
- به خرچنگ گفتند: چرا کج کجی راه میری؟ گفت: بخاطر نجابت من است!
خرس دست هلی جه نرسنه، گنه ترشه
- دست خرس به آلوچه نمیرسد، میگوید ترش است.
خمیر که شل بیه لاک او پَس دِنه
- خمیر اگر شل باشد، ظرف زیرش هم آب پس میدهد. (اثرگذاری)
خنده نزن کَسون ره، سر شونه ته وچون ره و یا خنّه نزن بیبی ره، اِنه ته سرکِتی ره
- به مشکل دیگری نخند که همان بلا نصیب فرزندت میشود
خو ره بالش نونه / وشنا ره خارش نونه.
- خوابآلود بالش طلب نمیکند و گرسته خورشت نمیخواهد.
خون ره خون جا نشورنه
- خون را با خون نمیشورند. (توصیه به انتقام نگرفتن)
خی ره باتنه ته خنه خراب بیه، باته این دارِ بن نیه اون دارِ بن
- به گراز گفتند خانهات خراب شد؛ گفت زیر این درخت نشد، میروم زیر آن درخت (سبکپا بودن)
- معادل: آن را که جای نیست همه جای اوست.
خی بخره پاره بونه
- خوک بخورد پاره میشود (بدپخت بودن)
- معادل: سگ بخورد پیشواز گرگ میرود.
خی کله، خی عملِ انه و یا خی کاته، خی وانه
- معادل: گرگزاده عاقبت گرگ شود.
خی مرغنه نکرده؛ اسا امروزِ روز هاکرده
- گراز که هیچ وقت تخممرغ نمیگذاشت، امروز (که وقت مناسبی نیست) تخممرغ گذاشته!
- در توصیف بخت بد
خیِ قـَلتِ سر و قرآن؟ و یا خیِ قـَورِ سَر و قرآن؟
- محل عبور گراز و جایگاه قرآن؟ و یا روی قبر گراز و قرآن؟
- معادل: هر کلام جایی و هر نقطه مکانی دارد.
خی موس جه گیرنه ونه داهون دنّه
- از باسن گراز برداشته و به دهانش میدهند.
- جنس کسی را به خودش غالب میکنند.
.
منبع: ویکیگفتاورد | https://fa.wikiquote.org