سالی که نکوست از بهارش پیداست: شامی که کدوست از نهارش پیداست.
سال هفت بار کنه ادعای پادشاهی / شه سره قند نارنه بخره چایی
- سالی هفت بار ادعای پادشاهی میکند ولی در خانه قند هم ندارد.
سازه ره گانّه سازه کتیم
- معادل: کشمش هم دُم داره.
سره که تلا دنیه، مار کرگ سالاره
- توی خونهای که خروس نباشه، مرغ سالاره.
سگ بیتی خار وانه، آدم بیتی خار نوانه
- گازگرفتگی سگ خوب میشود؛ ولی چشم زخم انسان خوب نمیشود.
سگِ تعریف ره هاکنی، مرغنهخار وونه.
- از سگ هم زیاد تعریف و تمجید کنید، تخممرغ خور میشود.
سگ هر چی کالچرم بَوره، اَی تیساپه هسته
- سگ هرچه چرم بدزدد، باز هم پابرهنه است.
- طمعکار هرچه مالاندوزی کند، باز هم طمع دارد.
سگ مگه خنهسازه؟ سگ کَت-کَت په درازه
- سگ توانایی ساخت خانه ندارد؛ بنابرین کنار دیوار دیگران میخوابد
سر ره سگ کشنه دم ره بامشی
- سر رو سگ میکشه دم رو گربه.
سنگینی به زمینه
- از مرگ کسی شاد نخواهیم شد چون چیزی به ما نمیرسد.
سنگ گِلِ بِن حیفه
- حتی سنگ هم زیر گِل باشد، حیف است.
- مرگ برای هرکسی عذاب آور است.
سوؤآل باز بائه پلا-خرش پیاز بائه
- آدم خوشحال باشد، فرقی ندارد که چه میخورد.
سیر بچی، رج دچی
- سیر (که ارزش زیادی ندارد) چیدی، ولی مرتب چیدی (و این در عوض، ارزشمندست)
سیر نخرد تک به نکننه
- تا سیر نخوری که دهانت بو نمیگیرد
بدون ترجمه
- سنگ شه سنگ رج دارنه، گسفن شه دیما
- سو که خنه ره ونه اسونه ره پیته دی کننه
- سگ خور بئوتنه چو ره ونه دس داشتن
- سر ره اشکننه کشه ره اغوز کنه
.
منبع: ویکیگفتاورد | https://fa.wikiquote.org